دکتر مهدی مطهرنیا- مدیر مسئول
آزاد اندیشی در سپهر حیات بشری آفرینش گر هویتِ پویای آدمی در زیستگاه زمانِ زمینی حیات بشر است. اگر اندیشه ورزی را از موجودیتی به نام آدمی بازستنانیم، هیچ اشرفیتی بر مخلوقیت او نخواهیم یافت. همین معنا و همین خواست آزادی در پیکره ی حیات انسانی است که مفاهیمی چون عدالت، صلح و آرامش؛ و حتی آسایش را هویت می بخشد و معنادار می نماید.
انقلاب اسلامی به عنوان یکی از پدیدارهای مهم اجتماعی و سیاسی ایران معاصر در باند پرپهنای کرامت نهادن به انسان آزاد؛ و آزادی خواهی آدمی در گستره ی حیات اجتماعی؛ محتوا پذیرفت. به بیان دیگر این آزادی طلبی اسلامی به عنوان روح جاری در پیکره ی انقلاب بود که اسلام انقلابی با ستون فقرات آزاد اندیشی دینی را در شعار اصلی انقلاب وارد نمود. نگاهی به اوراق اولیه کتاب پیرامون انقلاب اسلامی اثر شهید اول اهل قلم انقلاب اسلامی؛ مرتضی مطهری از همین معنا نشان دارد.
با گذشت سه دهه از انقلاب و در آستانه ی ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامی است که هنوز آزاد اندیشی به عنوان نیازی انقلابی در گستره ی زیست بوم زمانه ی زمینی حیات بشر، به ویژه در حوزه ی نگرش های دینی و مذهبی جلوه ای تردید ناپذیر دارد. این مهم است که گر جامه ی عمل به تن بپوشد؛ نقاب از جزم گرایی نقابدار و دگماتیسم خشونت بار برمی دارد. مبارزه با دیکتاتوری، و تسلط جهانی امپراتوری سلطه را معنادار می سازد. خشونت مقدس در قالب جهاد نامیمون گروه های تکفیری را بر ملا ساخته، و اصالت دین را در پیکره ی مبارک آزاد اندیشی به جهانیان عرضه می دارد.
از همین رو است که ستون فقرات شعار کلیدی انقلاب اسلامی – استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی – را همین آزادی زینت می بخشد. نبودِ همین آزادی است که می تواند استقلال حاصل از تقدیم این همه شهید در صحنه های گوناگون مقاومت انقلابی را با چالش روبرو سازد - و خدای ناخواسته - منجر به شکست انقلاب اسلامی به عنوان یک گفتمان رهایی بخش در گستره های گوناگون جغرافیایی آن شود.
در این برهه ازانقلاب اسلامی نباید گزارههای امنیتی معطوف به گفتمان امنیت منفی به هدف مثبت جلوگیریث از نفوذ بیگانگان؛ باری برای آزاداندیشی باشد؛ بلکه باید با تکیه بر انباشته ها و داشته ای این انقلاب بزرگ؛ تلاش کند در جغرافیای معرفت علمی یعنی دانشگاه بر حفظ حرمت حریم آزاد اندیشی؛ پایفشاری نماید. در پرتو انقلاب اسلامی و اصالت این انقلاب است که باید فضای دانشگاهی تضمین کننده امنیت آزادانه اندیشه و گسترش اندیشه آزاد؛ .و آزادی بیان باشد. اگر این گونه شد نسل های متوالی انقلابی باقی خواهند ماند، و انقلاب اسلامی «اصالت» های خود را «معاصرت»، خواهد بخشید.
آزاداندیشی با توجه به هویت اندیشهورزی و نقش آزادی اندیشه و اندیشه آزاد در پیکره تکاملی حیات بشری درگستره مقاطع گوناگون تاریخی از اهمیتی به سزا برخوردار است. آزاداندیشی بنیاد تمام دستاوردهای مثبت بشری در حیات تکاملی انسان است. آزادی مقدم بر عدالت،علم و همچنین مقدم بر صلح و سلام درحوزه حیات بشری است.همواره در جوامع گوناگون وجود آزادی اندیشه بوده که توانسته تمدن به معنای حقیقی کلمه را فراهم آورد.
تمدن تنها در دستاوردهای مادی بشر خلاصه نمیشود، داشتن ساختارهای قدرت حکومتی یا گستره جغرافیایی پرپهنا از شرایط لازم برای یک تمدن است اما شرط کافی برای بروز و ظهور یک تمدن به معنای حقیقی کلمه و اصالت عینی آن نیست. بسیاری از جعمیتهای مردمی و جغرافیاهای انسانی وجود داشته اند که دارای جغرافیای محدود بوده، ثروت کمی نسبت به جوامع اقتدارگرا و مستبد مدعی تمدنسازی در غالب دولت کشورهای بزرگ بوده اند؛ اما به عنوان یک حوزه تمدنی باقی نماندهاند. لذا اگرچه میتوان بر چارچوب یک رژیم اقتدارگرای معطوف به تحمیل یک گفتمان یا اندیشه برتر تسلط جو، سایهای از تمدن را برساخت اما نخواهد توانست؛ روح تمدن در آن جاری نخواهد بود.
فراموش نکنیم، اندیشهورزی و بستراندیشه آزاد فرهنگ پرور و تمدن آفرین است. فرهنگ را نمیتوان ساخت همچنین تمدن را نمیتوان تولید کرد، بلکه فرهنگ را باید پرورید و تمدن را باید آفرید و آنهایی که معتقد به آزادی اندیشه و حرمت به اعتقاد آزاد در جامعه بشری بودند، توانستهاند فرهنگ پرور و تمدن آفرین باشند.
«بر این باور هستم که دو واحد درسی اختیاری برای برآورده ساختن این مهم میتواند تنها گامی در جهت بر کرسی نشاندن اهمیت این معنا در اذهان دانشگاهیان ما باشد. این گامی است ضروری، اما کافی نیست و میتواند قدمی مهم در آغاز یک کار طولانی باشد.»
تمدنهای مهندسی شده و فرهنگهای برساخته هندسه مسلط قدرت در تاریخ باقی نمانده اند. آن ها در نهایت، تنها ظاهری از تمدن آراستهاند. بدین ترتیب اگر قبول میکنیم که آزادی اندیشه، اندیشه آزاد و اعتقاد آزاد - نه آزادی اعتقاد - پرورش دهنده فرهنگ و تمدن والای بشری هستند در این جا است که باید این پرسش را بیان کرد که آیا نباید در حوزه دانشگاهی و گستره ی پرورش علم در باند پرپهنای معرفت بشری آزاداندیشی در دایره اهمیت قرار گیرد؟
این اهمیت است که دانشگاه ازاد اسلامی را بر آن داشته است تا در پرتو هدایت رییس هیات امنای خود؛ در این برهه از زمان و بر اساس همین نیاز و تکیه بر فرمان رهبری نظام جمهوری اسلامی؛ در گسترش آزاداندیشی در محافل دانشگاهی، دو واحد اختیاری به عنوان آزاد اندیشی دینی را در دروس عمومی دانشگاه به دانشجویان عرضه بدارد. این گامی بس مهم است؛ اما کافی نیست. بر این باور هستم که دو واحد درسی اختیاری برای برآورده ساختن این مهم میتواند تنها گامی در جهت بر کرسی نشاندن اهمیت این معنا در اذهان دانشگاهیان ما باشد. این گامی است ضروری، اما کافی نیست و میتواند قدمی مهم در آغاز یک کار طولانی باشد. آنچه به عنوان کرسیهای آزاد اندیشی و نظریهپردازی در حوزه علمی مطرح است باید با اتکا به این دو واحد درسی رواج عملی پیدا کند.
باید بر آیه شریفه ی (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) تاکید داشت ه کرد؛ و در کرسیهای آزاد اندیشیف و در کلاس هاس آزاد اندیشی دینی به آن عینیت بخشید.نباید گزارههای امنیتی معطوف به گفتمان امنیت منفی بر آزاد اندیشی بار شود؛ بلکه باید فضای دانشگاهی تضمین امنیتی برای بیان آزادانه اندیشه و گسترش اندیشه آزاد را تضمین کند.
«پالایش دانشگاهها از نگرش امنیتی، رعایت مر سخنان رهبری و آیتالله هاشمی در ارتباط با آزادی اندیشه در چارچوب قوانین و مقررات بدون اعمال سلیقههای جناحی در تمام جغرافیاهای علمی که امروزه گسترههای رسانهای را نیز در برمیگیرد، میتواند نسلی آزاد اندیش، علم آفرین و تمدنزا را به آینده ایران هدیه کند وگرنه باید منتظر تقلیلگرایی بیشتر اندیشه و مدرکگرایی بی محتوای علم در آینده ایران باشیم که زوال جامع ملی را در پی خواهد داشت.»
یادمان نرود آزاد اندیشی نمیتواند دیکته شود و بخشنامهای باشد، نمیتواند در دو واحد درسی محدود شود. برای این موضوع میشود انشا نوشت و برای آن دیکته گفت ولی تمام این ساختارهای نظری وعملی باید در خدمت کارکردی به نام تولید اندیشه در فضای آزاد باشد.
همین تقلیل اندیشه، گرایش به مدرکگرایی و گرایش به رتبهبندی با هر رویکردی و تمسک به هر ابزاری امروز جامعه علمی ما را بیش از هرچیز با خطر مواجه کرده، امروز مدارک سخن میگویند در حالی که مدرکگرایی در رژیم پهلوی در گستره انقلاب اسلامی به عنوان یک عارضه مطرح بود. گرفتن مدارج مختلف در میان دانشگاهیان متکی بر صنعت کتابسازی، مهندسی مقالات گوناگون بدون آفرینش سخنی نو و نظریهای جدید خطری نه تنها متوجه گستره حیات علمی که متوجه حیات انقلابی ما است. این ها برای آینده ی انقلاب بیش از هر چیز خطرآفرین خواهد بود. به همین دلیل است که امروز شاهد تقلیل ادبیات فاخر به محاورات تقلیلگرایانه و انباشته از واژگان فاقد اصالت ادبی در جامعه هستیم.
امروز ما از یک طرف تولید مقالات مختلف ای اس ای داریم، از طرف دیگر تولیدات مختلف نظامی را در قالب علمی مطرح میکنیم اما از سوی دیگر در جامعه شاهد گسترش ادبیات سخیف، تقلیلگرایانه، خشونت محور و نبود یک تحرک علمی سازنده در نظریهپردازی و علم آفرینی هستیم. نبود این معانی رهبری نظام جمهوری اسلامی را به سمت تاکید بر کرسیهای آزاد اندیشی، نظریه پردازی و تولید علم، و بزرگانی چون آیتالله هاشمی را نیز با وجود هزینههای بسیار و سیاسیکاریهای فراوان در اطرافشان؛ به پای فشاری بر گسترش آزاد اندیشی روی آورده اند.