نشریه اقتصادی- فرهنگی فکروفن

مجله ی اقتصاد و فرهنگ

نشریه اقتصادی- فرهنگی فکروفن

مجله ی اقتصاد و فرهنگ

گذار از پوپولیسم به لمپنیسم

دکتر مهدی مطهرنیا


نظریه‌ی عوام‌گرایی Populism فلسفی بر آرای هربرت شیلر استوار است. این نگرش، بر این فرض اولیه مبتنی است که کنشگر سیاسی و فعال اجتماعی در آن عامه ی مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف می‌پندارد. تاریخچه پوپولیسم به اواسط سده‌ی نوزدهم و به جنبش‌های مختلفی که در سرزمین‌هایی مانند شوروی سابق به وقوع پیوسته‌است، بازگردانده می شود. 

پوپولیسم به عوام گرایی نیز بازگردانده می شود. ریشه ی عوام‌گرایی در میان روشنفکران تندرو روسیه در دهه‌ی۱۸۶۰ با ظهور نارودنیک‌ها (مردم‌باوران) پدید آمد. نارودنیک‌ها به نوعی تجدیدنظرطلب در آرای مارکسیسم ارتدوکس محسوب می شوند. چرا که، بر آن بودند تا روسیه بی آنکه مرحله ی سرمایه‌داری را بگذراند مستقیم به سوسیالیسم برسد.   

اساس عوام گرایی را می‌توان بر کومون‌های روستایی گذاشت. در دهه‌ی۱۸۷۰ دانشجویان نارودنیک به روستا - میان مردم - رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند. عَوام‌گرایی یا پوپولیسم آموزه و روشی سیاسی است در طرفداری کردن یا طرفداری نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه نیز قلمداد می شود. 

در قرن بیستم بیشتر جنبش‌های «عامه‌گرا» با جنبش‌های آمریکای لاتین و هند شناخته می‌شد اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد این جنبش‌ها در کشورهای کانادا، ایتالیا، هلند، اسکاندیناوی و ایالات متحده نیز درجاتی از موفقیت را به‌دست آورده است. به گونه ای که امروز باید ترامپ را نماینده ی پوپولیسم - لمپنیسم امریکایی دانست. 

بزرگداشت مفهوم مردم - یا توده - تا حد مفهومی مقدس، و باور به این که هدف‌های سیاسی را می‌باید به خواست و نیروی مردم جدا از بازی قدرت حزب‌ها نه فغالیت سیاسی حزبی - و نهادهای موجود پیش برد؛ امری قابل تاکید است. اما؛ این که عوام‌گرایی خواست مردم را عین حق و اخلاق می‌داند و بر آن است که می‌باید میان مردم و حکومت رابطه ی مستقیم وجود داشته باشد؛ در جهان امروز و در تعریف عملیاتی از ارتباط مستقیم مردم و هیأت حاکمه نمایانگر «سالوس سیاسی»، است. 

عوام گرایی، هم چنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقه ی حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی و منزلت اجتماعی برتر داشته باشد قرار می‌دهد و می‌ستاید. یکی از ویژگی‌های عوام‌گرایی یافتن «توطئه‌های ضد مردمی» در هر جاست و این برداشت معمولاً به دشمنی‌های نژادی و قومی دامن می‌زند. در ادبیات سیاسی در بیشتر متن ها و فعالیت ها، دولت پوپولیستی یک مفهوم گنگ و تعریف نشده است. در بسیاری از محافل سیاسی نیز به عنوان ناسزا و فحش به کار می‌رود. 

محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی نظرات تامل برانگیزی درباره پوپولیسم می گوید: «پوپولیسم یعنی این که مردم پول اندکی بگیرند و برای یک ماه راضی باشند. افراد پوپولیستی با این کار امتیاز سیاسی می‌گیرند و هیچ کس هم نمی‌پرسد که آیا این کار منطقی است یا خیر. یعنی به جای اصلاح فضای کسب و کار و نظام مالیاتی و برقراری روابط معقول بین‌المللی به آنچه مردم به اشتباه به آن علاقه‌مندند، تن می‌دهد. نتیجه هم مصایب فراوانی برای جامعه است».

درباره پوپولیسم و این که اصولا چه دولتی را یا چه کسی را می توان پوپولیست خواند، می توان گفت بسته به نگاه های جریانی و حزبی و این که چه کسی در چه شرایطی سخن می گوید می تواند تعریف پوپولیست خوب یا بد باشد. بدین معنی که نمی توان حکم قطعی درباره خوب یا بد بودن پوپولیست ارائه داد. 

اگر منظور از پوپولیسم، مردم‌باوری و توجه به خواست‌های اساسی مردم و نزدیکی مردم و مسئولین و حضور آن ها در متن زندگی و آشنایی با مشکلات از نزدیک - تا آن جا که امکان دارد - باشد؛ و توجه و اهتمام به حل این مشکلات را در نحوه ی نگرش خود پایدار سازد. 

در حالی که تعریف غربی ـ هربرت شیلر ـ از پوپولیسم می گوید: «عامه مردم افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف هستند». پیوند ناگسستنی مردم و مسئولین در جمهوری اسلامی ایران بدین علت که ماهیت انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب مردمی بوده است ؛باعث شده تفاسیر روابط بین مردم و مسئولین از سوی دانشمندان غربی یا اساتید غرب زده به گونه ای باشد که در قالب تعریف «رفتار پوپولیستی» آن هم به عنوان یک اقدام منفی تلقی شود. 

در حالی که ارتباط بین مردم با مسئولین در جمهوری اسلامی ایران، در قالب «ارباب ـ رعیت»، «حکومت کنندگان ـ حکومت شوندگان» نیست بلکه در قالب رابطه « امام - امت»، «خدمتگزار» و تعابیر از این قبیل می باشد.

پس می توان گفت، صرف حضور ملت در جریان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نمی توان به عنوان «پوپولیسم گرایی بد» تعبیر کرد. اینکه بگوییم با قاطعیت پوپولیسم خوب یا بد است، امری اشتباه است. اگر رفتارهای پوپولیستی صرفا نمایشی باشد، چیزی که در کره شمالی می توان مشاهده کرد، قدر مسلم نمی توان گفت پوپولیست خوب است ولی اگر نشأت گرفته از ماهیت نظام و مردمی بودن حکومت باشد امری پسندیده و مطلوب است. 

در این جا من پوپولیسم مثبت را «عوام گرایی»، و پوپولیسم منفی را «عوام زدگی»، می نامم؛ و بر این نکته نیز تاکید دارم که پوپولیسم در سویه گیری منفی آن به لمپنیسم میل پیدا می کند. 

«لمپنیسم» از ریشه آلمانی «لمپن» یا «لومپنLumpen» گرفته شده است. واژه «لمپن» یا «لومپن» در مفهوم لغوی آن به کسی اطلاق می گردد که به گروه یا طبقه خاصی وابسته نباشد. این واژه معمولاً با پسوند «پرولتاریا» (Lumpen proletariat) بکار می رود و منظور از آن کارگران فقیر و ژنده پوش و به طور کلی کارگرانی است که از طبقه و جایگاه خود بریده و به عنوان گروهی بیکاره اند. از این رو در لغت «لمپن پرولتاریا» مترادف با «بیکاره ها» استعمال می شود. 

معنای اصطلاحی واژة فوق که غالباً در مباحث اجتماعی و سیاسی جوامع سرمایه داری کاربرد دارد، گروه یا اقشار وازده جامعه است که معمولاً ‌در حاشیه شهرهای بزرگ جوامع صنعتی زندگی نموده و از ارتباط و اتصال با طبقات فعال و مولد جامعه بریده اند. 

این گروه که از جریان زندگی عادی به دورند، بدون شغل و حرفه ای مفید زندگی خود را در شرایط بسیار نامطلوب و سخت به سر می برند. اینان برای امرار معاش و گذران زندگی غالباً به کارهای ناشایست و ضد انسانی تن می دهند. در جوامعی که در حال گذار به سوی صنعتی شدن می باشند به مرور و با توسعه و صنعتی شدن بیشتر بیکاری و ورشکستگی دایمی اقشار خرده پا افزایش یافته و گرایش به تشدید بدبختی و فلاکت کارگرانی که تا پیش از این هر کدام به حرفه ای مشغول بودند به پیدایش «لمپن ها» می انجامد. 

لومپن پرولتاریا به دلیل وضع خاص اقتصادی و فقر فرهنگی معمولاً‌ بازیچة دست بازیگران مختلف سیاسی و به عنوان سیاهی لشگر جریان هایی نظیر فاشیسم و امثال آن قرار می گیرد. به عنوان مثال مارکس شکل گیری بناپارتیسم (bonapartism) را نوعی اتحاد فرصت طلبانه و عوام گرایانه بخشی از بورژوازی و لمپن پرولتاریا معرفی می کند که برای کسب قدرت و مشروعیت خود در جلب آراء و افکار عمومی از این گروه بهره گرفت. 

مارکس نخستین کسی که به این اصطلاح معانی ویژه ای بخشید به اعتقاد مارکس ویژگی جوامع سرمایه داری به گونه ای است که در نهایت به ظهور یک لمپن پرولتاریای مطلقاً فقیر و بیکار می انجامد یعنی گروهی که به دلیل توسعه صنعتی در جوامع سرمایه داری از کار خود اخراج و به گروهی بیکار، ‌غیر مولد و محروم از امکانات اجتماعی تبدیل شده اند. زیرا به عقیده مارکس سرمایه داران در جوامع صنعتی و سرمایه داری بر سر کسب بزرگترین میزان ارزش اضافی در حال رقابت شدید با همدیگر هستند، این مسئله نتایج چندی در پی خواهد داشت: تولید مازاد و مصرف کم مداوم، کمتر شدن سهم کارگر در فرایند تولید به دلیل مکانیزه شدن بیشتر، کاهش مداوم نرخ بهره، افزایش فقر نسبی کارگر در مقایسه با میزان ارزش افزوده ای که تولید می کند و سرانجام ظهور یک لمپن پرولتاریای کاملاً فقیر. 

مارکس پیش بینی می کرد که بالاخره روزی این لمپن پرولتاریای فقیر به انقلاب دست خواهد زد اموال سرمایه داران را مصادره و نظام سرمایه داری را سرنگون خواهد ساخت اما چون پرولتاریا علاقه ای به ایجاد یک نظم اجتماعی استثماری ندارد زمینه حکومت کمونیسم که در واقع نوع خاصی از روابط اجتماعی غیر استثماری است فراهم خواهد شد. اما واقعیت در عمل به گونه ای دیگر رقم خورد. یعنی در جوامع پیشرفته و سرمایه داری روند فقیرتر شدن کارگر که قرار بود زمینه شورش و انقلاب آنان را فراهم سازد به وقوع نپیوست زیرا امپریالیسم فرصتهای خاصی در اختیار سرمایه داران قرار داد تا با بخشی از درآمد حاصل از استثمار مستعمرات، وضع معیشتی کارگران خود را بهبود بخشیده و در سطح مطلوبی نگه دارند. بنابراین روند افزایش فقر و بیکاری پرولتاریا در سطح کلان در جوامع صنعتی اتفاق نیفتاد تا آنان با شورش عمومی نظام حاکم را سرنگون و قدرت را خود در دست گیرند.

در چند دهه اخیر این اصطلاح به صورت کوتاه شده «لومپن» در روسی و ترکی و برخی زبان‌های دیگر و نیز به صورت «لمُپن» در فارسی به عنوان توهین با فحش به کار می‌رود.

در سیر تحولات دهه ی اخیر به نظر می رسد پوپولیسم انقلابی یا مثبت - عوام گرایی - در ایران؛ به سمت عوام زدگی یا پوپولیست منفی گرایش پیدا کرده است. ادبیات سیاسی میل به کاربرد واژگان خشونت بار؛ و پس آن غیر فاخر را به خود گرفته است. اصطلاحاتی که در ادبیات علمی سیاسی بسی غیر معقول و خارج از ادب است. در حالی که؛ فرهنگ ایرانی ادب مرد را به ز دولت او می داند؛ و فرهنگ اسلامی، رسالت بلند و تعالی عملی رسالت نبی اعظم ص خود را تکمیل مکارم اخلاقی می شمارد. 

اگر تهدید «همسر کروز»؛ توسط ترامپ از سوی خردورزان جامعه امریکا فاجعه شمرده می شود و رییس جمهور امریکا ادبیات او را دردآور و باعث سرافکندگی امریکا می خواند؛ تعجب آن است که در کشور ایران با سابقه ی فرهنگی و تمدنی والا، و شریعتی مدعی تکمیل مکارم اخلاق، تهدید همسر کاندیدای رییس جمهوری و شخص وی؛ عملی انقلابی؛ و کنشگری سیاسی چون رییس جمهور احمدی نژاد؛ شایسته ی پشتیبانی به شمار می آید. بر آن نیستم که خدای ناخواسته به پویش سیاسی درآیم و از سیاست دانی به سیاست عملی روی آوردم؛ کار من این نیست. کار من و امثال من آن است که در مقام گیرنده های سیگنال های اجتماعی و سیاسی نظامِ جامعِ شناخت را برای دیده بانی حرکت پویا و پایای اصیل انقلابی و حفظ اصالت انقلاب در ساحت دانشگاهی، پی گرفته و در بیان شجاعانه ی آنچه یافته ایم، وارد عمل شویم. 

این دردآور است و آزاداندیشی و آزادگی معطوف به حفظ حرمت حریم انقلاب اسلامی و ارزش های اسلامی - انقلابی من را وامی دارد که آشکارا گوشزد نمایم که نباید به بهانه ی مردم باوری، عوام گرایی؛ و پوپولیسم؛ عوام زدگی و عوام فریبی را رایج کنیم. این اقدام می تواند و تا حدود زیادی توانسته است؛ زمینه پرور ورود جامعه ی ایران به نوعی لمپنیسم توده ای شود. اسناد آشکار وتحلیل های پنهان بسیاری را می توان بر این مدعا بازآورد. امید دارد این زنگی که به صدا در می آید، گوش خراش نباشد و حمل بر زنگ خطری باشد که پیمایش اخبار و پایش و پویش آن ها به نمایش می گذارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.