محمود دهقان
مرحوم کاظم معتمد نژاد استاد و محقق رشته ارتباطات در سال 1368 و در مقدمه ای بر کتاب «یک جهان چندین صدا» از دستاوردهای همبستگی و همکاری دو دهه اخیر ممالک در حال توسعه برای مبارزه با شیوه های تازه سلطه استعماری و نیل به استقلال فرهنگی و ارتباطی سخن به میان آورد.
اگر که قبول داشته باشیم در سطح کلان و در دهکده جهانی کشورهایی که صاحب تکنولوژی و ابزارهای پیشرفته اطلاعاتی هستند در پی استعمار اطلاعاتی و خبری کشورهای در حال توسعه هستند، و در جهان تک صدایی وجود دارد، باید این را هم قبول کنیم که در داخل همین کشورهای در حال توسعه نیز به شدت تک صدایی رواج دارد و سانسور و حذف رسانه های منتقد از از عادات نظام های حاکم بر این کشورها است.
برداشت اولبه عنوان مثال در داخل کشور خودمان نیز این صدا و سیما است که با بودجه دولتی یک تنه تیریبون رسمی جریان ارتباطی و خبری کشور را قبضه کرده است و بدتر آنکه آن را حیاط خلوتی برای یک جریان خاص کرده است و بعضا حتی دست به سانسور و تحریف سخنان رئیس جمهور منتخب نیز می زند.
در عصری که هر شهروند بوسیله نعمت تلفن های همراه هوشمند یک خبرنگار لقب گرفته است و با توجه به رشد شبکه های اجتماعی دیگر نمی توان مانند گذشته شریان اطلاعاتی و خبری را یک رسانه به تنهایی از آن خود کند، باز هم شاهدیم که رسانه به اصطلاح ملی در حرکت هایی بعضا خنده دار و به دور از مخاطب شناسی دست به تحریف و یا کم وزیاد کردن بازتاب اتفاقاتی که در سطح کشور در حال وقوع است را می زند.
در شهرهای کوچک و حاشیهای هنوز به شکلی که در تهران و شهرهای بزرگ اتفاق افتاده است با سرعت کمتری تکنولوژی و وسایل ارتباطی ورود پیدا کرده اند و تنها رسانه قابل اعتماد و همه گیر در آن شهرها همین رسانه ملی است و مردم در آنجا هنوز پای ثابت این رسانه هستند و اخبار روز خود را از این رسانه دریافت می کنند. با توجه به این نکته به چه علت است که در این سازمان تکصدایی وجود دارد؟ مگر این رسانه قرار نیست بازتاب دهندهی تمامی اتفاقات و اخبار و اطلاعات احزاب مجاز و فعال کشور باشد. به چه علت است که در هشت سال زمان فعالیت این رسانه در دولت های نهم و دهم و خصوصا پس از حوادث تلخ سال 88 هیچ میکروفن و صندلی ای(به جز اندک مواردی) برای اصلاح طلبان در نظر گرفته نشد تا آنها نیز صدایشان را به گوش تا گوش این سرزمین برسانند؟
اما خبر خوش اینکه به لطف رشد تکنولوژی و ابزارهای ارتباطی دیر یا زود در دورترین نقطه کشور نیز شبکه های عظیم ارتباطی و مستقل راه خود را بازخواهند کرد و دیوار این تک صدایی را خواهند شکست.
پس از انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پیروزی قاطع اصلاح طلبان در تهران و پیروزی نسبی در کل کشور، جناح رقیب و شکست خورده یعنی اصول گرایان که بازنده این انتخابات بودند سعی در جلوی هم قرار دادن پایتخت نشینان و مردم دیگر استان ها کردند و حتی مردم تهران را ضد انقلاب و غرب زده معرفی کردند! اما بی خبر از اینکه رمز پیروزی جریان اصلاحات چیز های دیگری بود که به قول رئیس جمهور منتخب صدها جلد کتاب می توان برای آن نوشت، اصلاح طلبان که چیزی جز توسعه انقلاب اسلامی و محکم کردن ریشه های آن را ندارند، حتی یک تریبون، روزنامه و یا رسانه ای در بسیاری از شهرستانها نداشته و ندارند و گرنه چه بسا پیروزی قاطعی که در تهران بدست آمد در کل کشور نیز بدین گونه میشد.
چطور توقع می رود وقتی حتی یک رسانه که بازتاب دهنده مطالبات و برنامه های اصلاح طلبان باشد، در بعضی از شهرستانها وجود ندارد بخواهیم شاهد رای آوری افراد معرفی شده از این جریان در آن حوزه های انتخابیه باشیم.
برای همگان ثابت شده است که سالهاست رسانه ملی به حیاط خلوتی برای اصول گرایان تبدیل شده است تا بوسیله آن بتوانند تک صدایی خود را به گوش مردم برسانند، اما با وجود این تک صدایی رسانه ای و رد صلاحیت های گسترده افراد نزدیک به اصلاح طلبان و اصلاح طلب باز هم کرسی های اصلاحات و اعتدالیون از اصول گرایان در مجموع بیشتر شد.
اصلاح طلبان ثابت کرده اند که انقدری در نزد مردم مورد اقبال هستند که با نبود رسانه و ابزارهای اطلاع رسانی و خبری باز هم می توانند اکثریت آرا را از آن خود کنند.
نتیجه اینکه به صدا و سیما پیشنهاد می دهیم تا قبل از همه گیر تر شدن اینترنت و شبکه های ارتباطی و اطلاع رسانی در سراسر کشور و توسعه دیگر استانها و شهرستانها، قدر اندک مخاطبان خود را بدانند و رویه خود را بر پای خرد و عدالت بنا نهد.
برداشت دوم
از هفت اسفند به بعد بود که هر کسی چشمش به رنگ زرد می افتاد، در ذهنش شکستی تلخ تداعی میشد و قند در دلش آب!
اما کاش این طیف بازمانده قدری اخلاق انتخاباتی و سیاسی را رعایت می کردند تا در این زمینه بدتر از نتیجه و آرا شکست نمی خوردند.
فردای پس از انتخابات انواع تیترها و خبرهای زردتر از زردشان بود که از روزنامه ها و سایت هایشان بیرون آمد. تیترهایی که بعضا خنده دار، بعضا تلخ و افسوسناک، تیترهایی که بویی جز بوی انحراف افکار عمومی از آن بر نمی آمد. از انگلیسی و غرب زدگی تهرانیان گرفته تا به دروغ تیتر زدن پیروزی در انتخابات توسط جناح مطبوعشان و روبروی هم قرار دادن پایتخت نشینان و شهروندان دیگر استانها.
به عنوان مثال روزنامه وطن امروز در تاریخ 9 / 12 با تیتر بزرگ «رای ایران به اصول گرایان» بر روی کیوسک رفت و سپس در روز بعد نیز با ادامه دادن روند مهندسی شده خود تیتر « توهین به شهرستانی ها» را به روی صفحه نخست خود چاپ کرد و به روشنی دست به تفرقه افکنی و هیجانی کردن فضا و مردم زد.
در مثالی دیگر از این فرار رو به جلوی لیست زرد و رسانه های فراگیرشان می توان به تیتر روز 9/ 12 روزنامه کیهان اشاره کرد که با عنوان « اصولگرایان حائز اکثریت در سراسر کشور» به چاپ رسید.
یا در جای دیگر حداد عادل به عنوان سر لیست زردها پس از انتخابات که راه نیافتنش به مجلس دهم در فضای مجازی سر و صدای زیادی کرده بود در خصوص جو حاکم در فضای مجازی در دوران انتخابات با توهینی آشکار به کاربران این شبکه ها گفت: پرسش در مورد فضای مجازی مانند پرسش در مورد جنگل است!
این ها تنها نمونه های کوچکی از این دروغ پراکنی و حاشیه سازی برای فضای پس از انتخابات بود و این جریان سازی در حالی شکل گرفت که آمار و درصد واقعی اولا: پس از قطعی شدن نتایج در دور دوم انتخابات بدست خواهد آمد و ثانیا: تا بدین جای کار نیز این اصلاح طلبان و اعتدالیون حامی دولت هستند که اکثریت کرسی ها را از آن خود کرده اند.
طبق برآوردها و بااستدلال اینکه اعتدالیون با اصلاح طلبان به ائتلاف برسند، که به احتمال قوی اینگونه خواهد بود تقسیم بندی نمودار زیر را می توان در نظر گرفت.
در آخر اینکه ادامه این روند قطعا به بد اخلاقی های سیاسی دامن می زند و کشور را دچار تنش و بی اخلاقی میکند. بهتر بود افرادی که توسط مردم رد صلاحیت شدند و از راه یافتن به مجلس بازماندند به آسیب شناسی جریان مطبوع خویش دست می زدند تا بتوانند در انتخابات آینده حرفی برای گفتن داشته باشند.