نشریه اقتصادی- فرهنگی فکروفن

مجله ی اقتصاد و فرهنگ

نشریه اقتصادی- فرهنگی فکروفن

مجله ی اقتصاد و فرهنگ

آزادی شخصی = خلاقیت شخصی؛مصاحبه اختصاصی سیمرغ با کارآفرین نمونه، بهروز فروتن موسس برند «بهروز»

 بهروز فروتن متولد سال 1324 در تهران است. واز کودکی با اینکه مشکلات مالی نداشته اند به سفارش پدر وارد بازار کار شد صرفا برای آشنایی با فرهنگ کار. بعد از فوت پدرش با همه‌ی مشکلاتی که بود هم درس خوانده  و هم کار کرده و از حاصل کارش، درسش را ادامه داده است. فروتن از کودکی با کار کردن آشنا بوده است.می گوید: 

او کارش را با تهیه کردن مواد غذایی در خانه آغاز کرده و باسرمایه حاصل از فروش خانه‌اش کار را شروع کرده و در دهه 60 صنایع غذایی بهروز را به  ثبت رساند واکنون پس از سالیان دراز تلاش و پشتکار بنیان گذار محصولات بهروز است

من از تمام کارهایی که در دوران زندگی‌ام انجام دادم راضی هستم سختی‌ها را پذیرفتم تا بتوانم از خوبی‌ها لذت ببرم. موفقیت‌های من از لابه‌لای شکست‌ها و سختی‌ها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد.

وی رمز موفقیت خود را لذت بردن از سختی کار می داند.

«بهروز» از جمله برندهای معتبر صنایع غذایی در بازار کشور است که اتفاقا جزو با سابقه‌های این بازار نیز به حساب می‌آید. 

به سراغ بهروز فروتن بنیانگذار گروه صنایع غذایی بهروز رفتیم و با وی درباب ارتباط آزاد اندیشی و کار آفرینی به گفتگو نشستیم .


  ارتباط بین آزادی،آزاداندیشی و کار آفرینی را چگونه تبیین می کنید؟

اول باید آزادی را معنی کنیم،اینگونه که آزادی ما تا حدی است که که مزاحم آزادی دیگران نباشد. این می شود آزادی کامل چه در حوزه فردی، اجتماعی و... وقتی شما آزادی تفکر داشته باشید به سراغ خلاقیت شخصی خود می روید برخی بدنبال نوآوری و کار آفرینی می روند، برخی ابداع می کنند و بعضی هم به اقتصاد گذشته بر می گردند و تکیه می کنند و در واقع ایجاد اشتغال می کنند. در آزاد اندیشی شما فرصت خوب فکر کردن دارید. کار آفرینی بعد از آزادی اندیشه بوجود می آید. پس از آن کارآفرین با آزادی فکر به خلاقیتش باید ایمان پیدا کند و باتوان خلاقیت شرایط رابرای ایجاد اشتغال فراهم کند. متاسفانه واژه کار آفرینی را در ایران به اشتباه ایجاد اشتغال می گویند. به عقیده بنده کار آفرینی چیزی نیست جز به تصویر کشیدن اندیشه به عمل.

کار آفرینی واژه جدیدی است که در 30،40 ساله اخیر باب شده است و چون واژه ی کار در آن به کار رفته است همه از دولتمردان گرفته تا جامعه و مردم عادی فکر می کنند کارآفرینی یعنی ایجاد اشتغال، در حالیکه کارآفرین ایجاد اندیشه،فکرو خلاقیت می کند.     باید میان کارآفرینی وایجاد اشتغال تفاوت قائل باشیم. ما کارآفرین هستیم نه نان آفرین. نان آفرین کسانی هستند که افراد را به اشتغال وا میگذارند مانند: کارمندان دولت، بخش خصوصی و... کارآفرین باید شور و هیجان و طوفان فکری اول برای خود و سپس برای دیگران ایجاد کند و همیشه روبه جلو نگاه کند.اگر من امروز کاری انجام دادم که از آن استفاده بردم نمی توانم فردا هم از امروزم استفاده کنم.امروز گذشته وباید فردا طور دیگری عمل نمایم. کار آفرین باید درهرلحظه و شرایط بتواند اندیشه طوفانی، تحول،شتاب ودگرگونی در خود و دیگران ایجاد کند تا بتواند فضای فکریش را متحول کرده و حاصلش را در اختیارجامعه قرار دهد.

کار آفرینی باید بومی وتفکرمان تئوریزه باشد تا اقتصاد نیمه جان خود را با تمام قدرت به جلو ببریم. این اتفاق نمی افتد مگر اینکه از اندیشه و فکر اندیشمندان و کارآفرینان در جهت خروجی مثبت استفاده کنیم.


  کارآفرینی چگونه می تواند بستر مناسبی برای حرکت به سوی رشد و توسعه باشد؟

کارآفرین باید خود شناس باشد نه خود ستا و جامعه ،شهر وکشور خود را بشناسد ونیازهای آن ها را شناسایی کرده و ومقصدش برای ایجاد خلاقیت هایش از فکر به عمل مشخص باشد. با وجودد 14 نوع اقلیم آب وهوایی موجود در کشورهرکجای کشور ما یک نوع کار را می پسندد.کارآفرین برای پیشرفتش نوآوری می کند. ارتقاء اندیشه مردم،،ارتقاء فرهنگ کار و تشویق برای هرکار مثبتی جزءهنرهای یک کارآفرین است.یک کار آفرین باید تیمی کار کندزیرا اگر فردی کارکند نتیجه اش تنها به خودش می رسد اما اگر تیمی کار کند نتایج آن به جامعه باز می گردد.


  مشکلات و موانعی که پیش روی کارآفرینان قرار دارد چیست؟

اول باید واژه مشکل را کنار بگذاریم . مایک موضوع داریم،یک طرح یاپروژه داریم وقتی می گوییم مشکل یعنی خودمان آن مسئله را به حد مشکلی حل نشدنی بالا برده ایم و پیچیده کرده ایم. هنرمندی که ویولون مینوازد، یا پیکر تراشی آثار زیبا خلق می کند از هنرشان لذت می برند کارآفرین نیز به عنوان یک هنرمند که خلاقیت ذهن می کند از عملکرد خود لذت می برد. ضمن اینکه باید برای کارآفرینان نیز به مانند هنرمندان باید احترام و ارزش قائل شد که این ارزش را باید دولتمردان کشوری قائل شوند و طرح هایی را که در سطوح مختلف ارائه می شودرا باجدیت دنبال کنند واینها را الزام بدانند و این بستر را فراهم کنند چون صرفا با تعریف مسئله ای درست نمی شود.اعتراضی که به همه وارد است این است که نمی دانند که کار آفرینی معنایش ایجاد اشتغال نیست بلکه ایجاد تفکر مثبت است. برای یک کار آفرین موارد متعددی وجود دارد که به موفقیت دست پیدا کند،اغلب اوقات اکثرا می گویند پول نقش بسزایی داشته است.باید گفت پول هم برای اییجاد اشتغال مهم است اما در مرحله آخر،اول باید اندیشه مثبت باشد، بعد طرح داده شود.کارآفرین بنیاد تفکر را در جامعه ایجاد می نماید.دولت یا دولتمردان که وظیفه ایجاد اشتغال دارند حال وزارت کاریا...که اداره مدیریت کشور را دارندباید به این تفکر ارزش قائل شوند واین ارزش گذاری می توان تأیید طرح کارآفرینان باشد،معرفی طرحشان به مکان ها وکسانی که نیازمندند و در ادامه ارزشیابی بصورتی انجام گیرد که مشخص شود ان کار به صلاح است یا خیر.کارآفرین باید به فکرچیزی باشد که به درد جامعه بخورد.اصلی ت ین مشکلی ک داشته ایم این بوده که مرزی گذاشته ایم بین دولت و بخش خصوصی یا بین تعاونی وتجار در صورتی که جامعه ما شالوده ای دارد که می تواند جامع فکر کند و کارآفرین فکر و خلاقیتش باید در خدمت جامعه باشد.

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که باید بومی و محلی فکر کنیم،بومی در کل کشور و محلی در فضایی که درآن زندگی می کنیم.  اگر این کار را انجام دهیم دیگر کسی بیکار نخواهد بود. برای بیکار بودن هزاران بهانه می توان تراشید اما برای انجا کار یک نکته بیشتر نیست آنهم چیزی جز انگیزه نیست .این انگیزه است که می گوید من در چه سنیم ،چه جنسیتی دارم ویا چه سوادی را دارم که داشتن سواد اینجا مهارت است. عقده بیکاری دلها را متأثر کرده و انگیزه کار انسان را متحول می سازد.


  به لحاظ جامعه شناختی از دید یک کارآفرین بی انگیزگی در کار از چه چیزی نشأت می گیرد؟

اولا باید گفت این مسئله ریشه در اینن حکومت ندارد بلکه بیش از یک قرن است که انگیزه برای کارکردن را به عنوان بی عاری یا بیگاری می دانیم چون تن به هرکاری نمی دهیم  اما به هرصورت کار برای انسان است . پدر مرحومم از کودکی می گفت انسان باید جوهر کار داشته باشد و من هیچ وقت کار را عار ندانستم. اگر درجامعه ای هیچ کاری را عار نداستند هیچ کاری روی زمین نخواهد ماند مثل: ژاپن، مالزی،آلمان و ... وچون این فرهنگ از قدیم به ما ارث رسیده که فکرمی کنیم فخر فروشی افتخار است. من فکر می کنم که انجام کار سرنوشت افتخار را مشخص می کند. چرا ما نشسته ایم که صرفا ارث و ما ترک اجدادمان را بخوریم؟ چرا نفت را به جای سرمایه ملی هزینه ملی قلمداد می کنیم؟ افرادی که تلاش می کنند به استقبال می روند ، ریسک پذیرند و به جلومی روند. 

هیچ کار آفرینی را در دنیا ندیده ام که بگوید من موفق شدم. چون هرچقدر گام های بیشتری رو به جلو بردارید نیازهای جامعه را بیشتر احساس می کنید ،هرچقدر از پله های موفقیت بالاتر روید افقتان بیشتر می شود هنر یک کارآفرین این است که انگیزه را به دیگران منتقل کند به همین جهت هدفش به اهداف و ایده اش به ایده ها تبدیل می شودو اگر این کار منبعش فقط پول نباشد و ذوق و هنر نیز در آن دخیل باشد به مانند یک نقاش که همیشه دوست دارد نقاشی کند یک کارآفرین هم یک نقاش ذهنی است  و می خواهد با خلاقیت ذهنی خلق آثار کند،پس همیشه پیرو پیشرفت تفکرش است.


  در بین سال های گذشته سالی داشتیم با نام تولید ملی و حمایت از ار وسرمایه ایرانی به نظر شما این شعار چقدر تحقق یافت؟

متتأسفانه هرسالی که توسط مقام معظم رهبری نام گذاری می شود را ما فقط در حد شعار می بینیم بلکه نه تنها اینها شعار نیستند بلکه منشور است و پیگیری می خواهد. متأسفانه فکر می کنیم که اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه نخوریم من بر این عقیده ام که نه تنها بخوریم بلکه بهتر بخوریم و مدیریت کنیم. اگر مدیریت کنیم بیشترین تولید و بهترین مصرف را خواهیم داشت. ملت ما باید بداند که انگیزه کار کردن هویت فردی،جامعه ای و بعد ملی می خواهد. باید با هم رو راست باشیم نمی توانیم آمار بدهیم و بگوییم در جامعه بیکار نداریم  ولی در عمل چیزی دیگری را شاهد باشیم. جامعه ما دنبال آمار نیست بلکه به خروجی نگاه می کند 

اقتصاد ما بیمار است ولی زنده است باید دست به دست هم دهیم و هر کسی در هر پست و مقامی هست همه باید تلاش کنند که بستری برای بهبود وضع اقتصاد بیمارمان ایجاد شود وکشور روبه توسعه و سازندگی برود.


 شما به عنوان بنیان گذار گروه محصولات بهروز انگیزه و ایده های خود را به همکاران خود نیز انتقال می دهید؟ رمز موفقیت شما در طول دوران زندگیتان چه بوده است؟

بله به نظر من باید همیشه جمعی و تیمی کار کرد و اگر این گونه نباشد موفقیت امکان پذیر نخواهد بود از نظر من همه در جایگاه خود مدیرند.

من از کودکی خودم را باور داشتم و پشتکار داشتم و باورم این بود که باید سد های مقابلم را بشکنم نه اینکه دور بزنم برای یک کار آفرین یک کلمه بیشتر وجو ندارد آن هم «باید» است. ما وارث یک تمدنیم ،سعی کنیم این وراثت را به کمال به دست آیندگان بسپاریم. ایران من شایسته بهترین جایگاه هاست، ایران سرافراز است به شرطی که باورش داشته باشیم.