نشریه اقتصادی- فرهنگی فکروفن

مجله ی اقتصاد و فرهنگ

نشریه اقتصادی- فرهنگی فکروفن

مجله ی اقتصاد و فرهنگ

آزادی شخصی = خلاقیت شخصی؛مصاحبه اختصاصی سیمرغ با کارآفرین نمونه، بهروز فروتن موسس برند «بهروز»

 بهروز فروتن متولد سال 1324 در تهران است. واز کودکی با اینکه مشکلات مالی نداشته اند به سفارش پدر وارد بازار کار شد صرفا برای آشنایی با فرهنگ کار. بعد از فوت پدرش با همه‌ی مشکلاتی که بود هم درس خوانده  و هم کار کرده و از حاصل کارش، درسش را ادامه داده است. فروتن از کودکی با کار کردن آشنا بوده است.می گوید: 

او کارش را با تهیه کردن مواد غذایی در خانه آغاز کرده و باسرمایه حاصل از فروش خانه‌اش کار را شروع کرده و در دهه 60 صنایع غذایی بهروز را به  ثبت رساند واکنون پس از سالیان دراز تلاش و پشتکار بنیان گذار محصولات بهروز است

من از تمام کارهایی که در دوران زندگی‌ام انجام دادم راضی هستم سختی‌ها را پذیرفتم تا بتوانم از خوبی‌ها لذت ببرم. موفقیت‌های من از لابه‌لای شکست‌ها و سختی‌ها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد.

وی رمز موفقیت خود را لذت بردن از سختی کار می داند.

«بهروز» از جمله برندهای معتبر صنایع غذایی در بازار کشور است که اتفاقا جزو با سابقه‌های این بازار نیز به حساب می‌آید. 

به سراغ بهروز فروتن بنیانگذار گروه صنایع غذایی بهروز رفتیم و با وی درباب ارتباط آزاد اندیشی و کار آفرینی به گفتگو نشستیم .


  ارتباط بین آزادی،آزاداندیشی و کار آفرینی را چگونه تبیین می کنید؟

اول باید آزادی را معنی کنیم،اینگونه که آزادی ما تا حدی است که که مزاحم آزادی دیگران نباشد. این می شود آزادی کامل چه در حوزه فردی، اجتماعی و... وقتی شما آزادی تفکر داشته باشید به سراغ خلاقیت شخصی خود می روید برخی بدنبال نوآوری و کار آفرینی می روند، برخی ابداع می کنند و بعضی هم به اقتصاد گذشته بر می گردند و تکیه می کنند و در واقع ایجاد اشتغال می کنند. در آزاد اندیشی شما فرصت خوب فکر کردن دارید. کار آفرینی بعد از آزادی اندیشه بوجود می آید. پس از آن کارآفرین با آزادی فکر به خلاقیتش باید ایمان پیدا کند و باتوان خلاقیت شرایط رابرای ایجاد اشتغال فراهم کند. متاسفانه واژه کار آفرینی را در ایران به اشتباه ایجاد اشتغال می گویند. به عقیده بنده کار آفرینی چیزی نیست جز به تصویر کشیدن اندیشه به عمل.

کار آفرینی واژه جدیدی است که در 30،40 ساله اخیر باب شده است و چون واژه ی کار در آن به کار رفته است همه از دولتمردان گرفته تا جامعه و مردم عادی فکر می کنند کارآفرینی یعنی ایجاد اشتغال، در حالیکه کارآفرین ایجاد اندیشه،فکرو خلاقیت می کند.     باید میان کارآفرینی وایجاد اشتغال تفاوت قائل باشیم. ما کارآفرین هستیم نه نان آفرین. نان آفرین کسانی هستند که افراد را به اشتغال وا میگذارند مانند: کارمندان دولت، بخش خصوصی و... کارآفرین باید شور و هیجان و طوفان فکری اول برای خود و سپس برای دیگران ایجاد کند و همیشه روبه جلو نگاه کند.اگر من امروز کاری انجام دادم که از آن استفاده بردم نمی توانم فردا هم از امروزم استفاده کنم.امروز گذشته وباید فردا طور دیگری عمل نمایم. کار آفرین باید درهرلحظه و شرایط بتواند اندیشه طوفانی، تحول،شتاب ودگرگونی در خود و دیگران ایجاد کند تا بتواند فضای فکریش را متحول کرده و حاصلش را در اختیارجامعه قرار دهد.

کار آفرینی باید بومی وتفکرمان تئوریزه باشد تا اقتصاد نیمه جان خود را با تمام قدرت به جلو ببریم. این اتفاق نمی افتد مگر اینکه از اندیشه و فکر اندیشمندان و کارآفرینان در جهت خروجی مثبت استفاده کنیم.


  کارآفرینی چگونه می تواند بستر مناسبی برای حرکت به سوی رشد و توسعه باشد؟

کارآفرین باید خود شناس باشد نه خود ستا و جامعه ،شهر وکشور خود را بشناسد ونیازهای آن ها را شناسایی کرده و ومقصدش برای ایجاد خلاقیت هایش از فکر به عمل مشخص باشد. با وجودد 14 نوع اقلیم آب وهوایی موجود در کشورهرکجای کشور ما یک نوع کار را می پسندد.کارآفرین برای پیشرفتش نوآوری می کند. ارتقاء اندیشه مردم،،ارتقاء فرهنگ کار و تشویق برای هرکار مثبتی جزءهنرهای یک کارآفرین است.یک کار آفرین باید تیمی کار کندزیرا اگر فردی کارکند نتیجه اش تنها به خودش می رسد اما اگر تیمی کار کند نتایج آن به جامعه باز می گردد.


  مشکلات و موانعی که پیش روی کارآفرینان قرار دارد چیست؟

اول باید واژه مشکل را کنار بگذاریم . مایک موضوع داریم،یک طرح یاپروژه داریم وقتی می گوییم مشکل یعنی خودمان آن مسئله را به حد مشکلی حل نشدنی بالا برده ایم و پیچیده کرده ایم. هنرمندی که ویولون مینوازد، یا پیکر تراشی آثار زیبا خلق می کند از هنرشان لذت می برند کارآفرین نیز به عنوان یک هنرمند که خلاقیت ذهن می کند از عملکرد خود لذت می برد. ضمن اینکه باید برای کارآفرینان نیز به مانند هنرمندان باید احترام و ارزش قائل شد که این ارزش را باید دولتمردان کشوری قائل شوند و طرح هایی را که در سطوح مختلف ارائه می شودرا باجدیت دنبال کنند واینها را الزام بدانند و این بستر را فراهم کنند چون صرفا با تعریف مسئله ای درست نمی شود.اعتراضی که به همه وارد است این است که نمی دانند که کار آفرینی معنایش ایجاد اشتغال نیست بلکه ایجاد تفکر مثبت است. برای یک کار آفرین موارد متعددی وجود دارد که به موفقیت دست پیدا کند،اغلب اوقات اکثرا می گویند پول نقش بسزایی داشته است.باید گفت پول هم برای اییجاد اشتغال مهم است اما در مرحله آخر،اول باید اندیشه مثبت باشد، بعد طرح داده شود.کارآفرین بنیاد تفکر را در جامعه ایجاد می نماید.دولت یا دولتمردان که وظیفه ایجاد اشتغال دارند حال وزارت کاریا...که اداره مدیریت کشور را دارندباید به این تفکر ارزش قائل شوند واین ارزش گذاری می توان تأیید طرح کارآفرینان باشد،معرفی طرحشان به مکان ها وکسانی که نیازمندند و در ادامه ارزشیابی بصورتی انجام گیرد که مشخص شود ان کار به صلاح است یا خیر.کارآفرین باید به فکرچیزی باشد که به درد جامعه بخورد.اصلی ت ین مشکلی ک داشته ایم این بوده که مرزی گذاشته ایم بین دولت و بخش خصوصی یا بین تعاونی وتجار در صورتی که جامعه ما شالوده ای دارد که می تواند جامع فکر کند و کارآفرین فکر و خلاقیتش باید در خدمت جامعه باشد.

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که باید بومی و محلی فکر کنیم،بومی در کل کشور و محلی در فضایی که درآن زندگی می کنیم.  اگر این کار را انجام دهیم دیگر کسی بیکار نخواهد بود. برای بیکار بودن هزاران بهانه می توان تراشید اما برای انجا کار یک نکته بیشتر نیست آنهم چیزی جز انگیزه نیست .این انگیزه است که می گوید من در چه سنیم ،چه جنسیتی دارم ویا چه سوادی را دارم که داشتن سواد اینجا مهارت است. عقده بیکاری دلها را متأثر کرده و انگیزه کار انسان را متحول می سازد.


  به لحاظ جامعه شناختی از دید یک کارآفرین بی انگیزگی در کار از چه چیزی نشأت می گیرد؟

اولا باید گفت این مسئله ریشه در اینن حکومت ندارد بلکه بیش از یک قرن است که انگیزه برای کارکردن را به عنوان بی عاری یا بیگاری می دانیم چون تن به هرکاری نمی دهیم  اما به هرصورت کار برای انسان است . پدر مرحومم از کودکی می گفت انسان باید جوهر کار داشته باشد و من هیچ وقت کار را عار ندانستم. اگر درجامعه ای هیچ کاری را عار نداستند هیچ کاری روی زمین نخواهد ماند مثل: ژاپن، مالزی،آلمان و ... وچون این فرهنگ از قدیم به ما ارث رسیده که فکرمی کنیم فخر فروشی افتخار است. من فکر می کنم که انجام کار سرنوشت افتخار را مشخص می کند. چرا ما نشسته ایم که صرفا ارث و ما ترک اجدادمان را بخوریم؟ چرا نفت را به جای سرمایه ملی هزینه ملی قلمداد می کنیم؟ افرادی که تلاش می کنند به استقبال می روند ، ریسک پذیرند و به جلومی روند. 

هیچ کار آفرینی را در دنیا ندیده ام که بگوید من موفق شدم. چون هرچقدر گام های بیشتری رو به جلو بردارید نیازهای جامعه را بیشتر احساس می کنید ،هرچقدر از پله های موفقیت بالاتر روید افقتان بیشتر می شود هنر یک کارآفرین این است که انگیزه را به دیگران منتقل کند به همین جهت هدفش به اهداف و ایده اش به ایده ها تبدیل می شودو اگر این کار منبعش فقط پول نباشد و ذوق و هنر نیز در آن دخیل باشد به مانند یک نقاش که همیشه دوست دارد نقاشی کند یک کارآفرین هم یک نقاش ذهنی است  و می خواهد با خلاقیت ذهنی خلق آثار کند،پس همیشه پیرو پیشرفت تفکرش است.


  در بین سال های گذشته سالی داشتیم با نام تولید ملی و حمایت از ار وسرمایه ایرانی به نظر شما این شعار چقدر تحقق یافت؟

متتأسفانه هرسالی که توسط مقام معظم رهبری نام گذاری می شود را ما فقط در حد شعار می بینیم بلکه نه تنها اینها شعار نیستند بلکه منشور است و پیگیری می خواهد. متأسفانه فکر می کنیم که اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه نخوریم من بر این عقیده ام که نه تنها بخوریم بلکه بهتر بخوریم و مدیریت کنیم. اگر مدیریت کنیم بیشترین تولید و بهترین مصرف را خواهیم داشت. ملت ما باید بداند که انگیزه کار کردن هویت فردی،جامعه ای و بعد ملی می خواهد. باید با هم رو راست باشیم نمی توانیم آمار بدهیم و بگوییم در جامعه بیکار نداریم  ولی در عمل چیزی دیگری را شاهد باشیم. جامعه ما دنبال آمار نیست بلکه به خروجی نگاه می کند 

اقتصاد ما بیمار است ولی زنده است باید دست به دست هم دهیم و هر کسی در هر پست و مقامی هست همه باید تلاش کنند که بستری برای بهبود وضع اقتصاد بیمارمان ایجاد شود وکشور روبه توسعه و سازندگی برود.


 شما به عنوان بنیان گذار گروه محصولات بهروز انگیزه و ایده های خود را به همکاران خود نیز انتقال می دهید؟ رمز موفقیت شما در طول دوران زندگیتان چه بوده است؟

بله به نظر من باید همیشه جمعی و تیمی کار کرد و اگر این گونه نباشد موفقیت امکان پذیر نخواهد بود از نظر من همه در جایگاه خود مدیرند.

من از کودکی خودم را باور داشتم و پشتکار داشتم و باورم این بود که باید سد های مقابلم را بشکنم نه اینکه دور بزنم برای یک کار آفرین یک کلمه بیشتر وجو ندارد آن هم «باید» است. ما وارث یک تمدنیم ،سعی کنیم این وراثت را به کمال به دست آیندگان بسپاریم. ایران من شایسته بهترین جایگاه هاست، ایران سرافراز است به شرطی که باورش داشته باشیم.

انقلاب اسلامی و زنان؛گفت و گوی سیمرغ با دکتر آذر منصوری

از قدیم الایام تا کنون زنان نقش بسزایی در تحرکات اجتماعی ،سیاسی جامعه ایفا نموده اند. یکی از اولین نمونه هایش را می توان در اعتصاب زنان کارگر بافنده در یکی از شهرهای آمریکا در سال 1857 میلادی دید، زنان ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند وهمیشه در فعالیت های مدنی واجتماعی تشکل ها،احزاب، تظاهرات راهپیمایی ها و انتخابات حضور فعال داشته اند نمود بارز و آشکارش را می توان در تقش زنان در مبارزات ایام انقلاب اسلامی دانست که دوشادوش مردان به تظاهرات و مبارزه پرداختند در این راستا به سراغ خانم دکتر آذر منصوری استاد دانشگاه ،فعال سیاسی و دبیر حزب مشارکت ایران اسلامی رفتیم  تا با ایشان به عنون یکی از بانوان فعال در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی در باب نقش زنان در انقلاب اسلامی به گفتگو بنشینیم.


زنان در شکل گیری انقلاب چه نقشی ایفا کردند. اساسا می توان نقشی برای شان در آن یافت؟

پیشگامی زنان در انقلاب اسلامی و تحولات سیاسی و اجتماعی پس از آن چه میزان بوده است؟

زنان در مبارزات قبل از پیروزی اتقلاب اسلامی دو نقش ایفا می کردند.نقش اول آنان حضور در میارزاتی بود که اوج آن به انقلاب اسلامی ختم شد.شما وقتی تاریخ مشروطه و جنبش تنباکو را مطالعه کنید به نقش اثر گذار آنان در این مبارز ات پی می برید .یعنی همپای مردان .اما از نقش دیگر آنان به عنوان مادر و همسر مبارزان نمی توان چشم پوشی کرد.به طور قطع اگر این همر اهی و از خود گذشتگی ها نبود ، این ایستادگی ها و مقاومت ها نبود  .همان طور که در هشت سال جنگ تحمیلی نیز این همراهی ها در مقاومت مردم ایران نقشی تعیین کننده داشت.اما پس از انقلاب اسلامی علی رغم تاکید امام خمینی مبنی بر حضور زنان در مقدرات اساسی مملکت زنان ایران عملا از فرآیند توسعه غایب هستند.و وقتی گزارش های مقایسه ای را می بینید به فاصله عمیقی از حیث میزان دسترسی زنان ایران به فرصت های برابر پی می برید.زنان ایران در انقلاب اسلامی دنبال جایگاه جدیدی برای خود بودند و نقش متفاوتی را از نقش های پیشین دنبال می کردند.


 اگر بخواهیم به بررسی نقش و حضور زنان در عرصه های مختلف سیاسی اجتماعی فرهنگی و...در دولت های مختلف پردازیم, پررنگ ترین تاثیرگذاری در چه برهه ای بوده است؟

ببینید برای پاسخ به این سوال ما با باید به سهم زنان از قدرت سیاسی کشور بپردازیم و یا اینکه ببینیم زنان ایران به عنوان نیمی از جمعیت کشور در تحولات سیاسی این چهار دهه اثر گذار بوده اند.

در سوال قبلی هم عرض کردم زن ایرانی در تمامی برنگاههای قبل و بعد از انقلاب اسلامی حضور داشته است اما نکته ای که باید به آن توجه شود این است که این حضور تا پشت دروازه های قدرت سیاسی بیشتر نبوده است.

شما آمارها را هم که نگاه کنید حاکی از آنست که سهم زنان ایران از قدرت از 4 درصد در مجموع فراتر نرفته و البته این در تناقض با فرمایش حضرت امام(ره)است.

تقریبا می توان گفت ساختار قدرت در کشور ما مردانه مانده است.مجمع تشخیص قوه قضاییه و ....خالی از زنان است.

اما مقایسه ای بخواهم عرض کنم بنا بر همین شواهد و قرائت دولت اصلاحات بیشترین توفیق را در جریانسازی فرصت های بیشتر مشارکت سیاسی برای زنان ایران فراهم کرد.و در این دولت بود که حضور زنان در هیئت به عنوان اولین دولت پذیرفته شد.پژوهشهای متعددی در حوزه زنان صورت گرفت و شما وقتی برنامه چهارم توسعه را که این دولت نوشته را  هم ببینید کاملا این تفاوت ها در آن به لحاظ جایگاهی که برای زنان دیده شده است مشهود است.


از نگاه شما به عنوان یکی از فعالان عرصه سیاسی, دولت ها, قدرتها و اساسا حکومت چه میزان در اثرگذاری نقش زنان موثر است و این فاکتور در برهه های مختلف پس از انقلاب چه میزان زنان ما را فعال و یا منفعل کرده است؟

دولت ها به اعتقاد من به معنی عام آن نقش اساسی در این ارتباط دارند.شما تجربه کشورهای موفق از حیث بالابودن نرخ مشارکت رو هم اگر بررسی کنید این دولتها بودند که از استراتژی به عنوان جریانسازی عدالت جنسیتی برای ایجاد فرصت های بیشتر برای زنان استفاده کرده اند.چون به دلایل متعدد ساختار فرهنگی اجتماعی این  جوامع به خودی خود به گونه ای است که این ظرفیت را در خود ندارد بنابر این دولتها  اقداماتی را برای ارتقا حضور زنان و برطرف کردن مطالبات آنان در دستور کار خود قرار می دهند.مثلا افغانستان پاکستان و عراق را اگر شما ببینید اقدامی که در این ارتباط کرده آنست که در قانون انتخابات خود برای زنان سهمیه مشخص کرده .شما پارلمان افغانستان را ببینید .یعنی زنان فارغ از اینکه در انتخابات رای لازم را کسب کنند 25 درصد کرسی های مجلس این کشور به آنان اختصاص یافته است.این روش یعنی ظرفیت سازی. چون فضای  رقابت های انتخاباتی کشوری مانند افغانستان  به گونه ای نیست که زنان شانسی برای پیروزی در رقابت داشته باشند.

یا مثلا در انتخابات شوراهای شهر فرانسه که حزبی برگزار می شود دولت فرانسه شرط حضور احزاب در انتخابات را این گذاشته که به ازای معرفی یک مرد در لیستهای انتخاباتی یک زن هم معرفی کنند.اینها تماما یعنی ایجاد ظرفیت برای ارتقا مشارکت سیاسی زنان.یا در برخی کشورها ی دیگر مدیران موظفند بخشی از ظرفیت های استخدامی را به زنان اختصاص دهند .زنان از این مدیریت سهم قانونی دارند.تمام اینها یعنی ظرفیت سازی قانونی برای زنان.آنها به این واقعیت پی برده اند که بدون حضور زنان چرخ توسعه لنگ می زند .و متوازن حرکت نمی کند.بنابراین ظرفیت سازی می کنند.اما در کشور ما این ظرفیت سازی هنوز در ساختار حقوقی کشور پذیرفته نشده است.


با تورق تاریخ پس از انقلاب شاهد حضور زنان در پست های مدیدیتی اعم از معاونت ریاست جمهوری,  وزارت و... بوده ایم, آیا این سطح برای زنان ما کافی است یا شما هم از مدافعان حضور زنان حتی تا سطح ریاست جمهوری هستید؟

خیر به نظرم در مقام مقایسه ما  موفق نبوده ایم.آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد را که در سال 2015 منتشر شده ببینید.رتبه شکاف جنسیتی ایران در بین 145 کشور جهان 141 است یعنی ما 4 رقم با آخرین کشور دنیا فاصله داریم.از سال 2006 به این طرف را ببینید ما سال به سال رتبه مان تنزل داشته است.

به اعتقاد من هیچ منع قاتونی برای حضور زنان در مدیریت‌های کلان حتی در سطح رئیس جمهور در کشور ما وجود ندارد و زنان هم می توانند رئیس جمهور باشند.


در انتخابات مجلس گذشته(اسفند94) شاهد کمپین های دعوت از زنان برای کاندیداتوری در مجلس بودیم, این قبیل اقدامات را چطور ارزیابی می کنید؟

ببینید به هر ترتیب نیاز به تغییر این وضعیت در جامعه ما وجود دارد .اینها نیز انعکاس بخشی از این نیاز هاست.و ممکن است در قالب های مختلف خود را نشان دهد.


با وجود فعال شدن زنان و استقبال برای حضور در مجلس شاهد ردصلاحیت گسترده کاندیداهای مستقل و اصلاح طلب زن بودیم ارزیابی شما از این امر چیست؟

افزایش حضور زنان به عنوان کاندیدای انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی نیز برگرفته از همین نیاز به تغییر است.

من اسم این حرکت را خیزش زنان گذاشتم.هر چند تعداد رد صلاحیت شدگان زن از مرد بیشتر بود و برخی از دلواپس نمایان این را یک تهدید قلمداد کرده اند ،اما به باور من زنان ایران ثابت کردند که اعتماد به نفسشان بیشتر شده است و می خواهند سهمی در بهبود اوضاع کشور داشته باشند. به نظر من این برای کشور و نظام یک فرصت و امتیاز است که امیدوارم در بررسی صلاحیت ها به این موضوع توجه شود.


در حالی برای نخستین بار زنان برای حضور در انتخابات خبرگان ثبت نام کردند اما این حضور تنها برای شرکت در آزمون تحمل شد و هیچ زنی برای انتخابات خبرگان حضور نخواهد داشت, این عدم تحمل زنان ناشی از چیست؟

قانون هیچ منعی برای حضور زنان در مجلس خبرگان نگذاشته است.در اولین مجلس خبرگان ایران نیز یک زن حضور داشته است.بسیاری از زنانی که ثبت نام کردند به لحاظ علمی شرایط لازم را داشتند و این توانایی را در خود دیده بودند که از عهده این مسئولیت بر آیند.اما نوع مواجهه با این زنان به نظرم بیشتر سیاسی است .


با مشارکت سیاسی زنان تنها با حضور در حاکمیت و کسب قدرت حاصل می شود و در غیراین صورت فعالیت زنان در خارج از خکومت چگونه امکانبذیر است؟

خیر .مشارکت زنان فقط محدود به قدرت نیست.

این مشارکت همه جانبه باید باشد.و توازن برای جریان‌سازی باید برقرار شود.قدر مسلم مشارکت سیاسی فرهنگی اجتماعی و اقتصادی در تلازم با یکدیگر هستند.دولت هایی هم که ظرفیت سازی می کنند به هیچ‌وجه یک سویه نگاه نمی کنند به موضوع.ما نمی توانیم در غیبت مشارکت اقتصادی فرهنگی و اجتماعی صرفا دست روی مشارکت سیاسی بگذاریم.

تا کید ما بر مشارکت سیاسی و اینکه این مشارکت را مقدم می می شماریم برای این است که قاعدتا حضور زنان در مقدرات و مبادی تصمیم گیر و تصمیم ساز می تواند مقدمه لازم را برای رفع نابرابری های دیگر و نیز پاسخ دادن به مطالبات زنان فراهم کند.علی القاعده بدون رعایت الزامات توازن بخش در سطوح مشارکت  این تعادل و توازن ایجاد نخواهد شد.

 مشارکت زنان در ساختار حقیقی و حقوقی کشور در تلازم با یکدیگرند.


مثل جغد نگام کن!! (انتشاریافته در شماره اول-بهمن94)

الهام روشن

چند وقت پیش یه فیلم کوتاه دیدم که آدما دیگه سر نداشتن و در واقع چیزی نمیدیدن، دیگه نمیتونستن به هم نگاه کنن، پیش خودم فکر کردم که اگه آدما به هم نگاه نکنن چی میشه؟ خوبه یا بده؟ آخه الانم تو این دوره ی به اصطلاح پست مدرنیته که همه تو دنیای صفر و یک دیجیتال زندگی می کنیم همین جوری شده. از همه چی به سادگی می گذریم و میریم، جامعه شناس ها هم مدام تو این مجله و تو اون روزنامه از بی تفاوتی ما ایرانیا نسبت به هم صحبت می کنن و میگن اوضاع خیلی بده.

از بد بودن اوضاع که بگذریم، خود مقوله نگاه کردن هم داستان های خودشو داره، مثلا انواع نگاه وجود داره، یه مدل نگاه داریم که بهش میگن چشم تو چشم که آخرش به زد و خورد منجر میشه! یا یه مدل دیگه هست که طرف دوم میگه چیهههه،  خووو بگووو؟ چتههههه؟

یه مدل هم هست که اسم نداره، طرف وارد یه محیط عمومی مثل مترو میشه، همه به اون شخص وارد شده 5 ثانیه نگاه می کنن و شخص وارد شده هم پس از پیدا کردن جا و استقرار در محیط شروع می کنه دونه دونه اون 5 ثانیه ها رو پس خلق الله میده! و البته ناگفته نمونه، آدمایی هم هستن که وقتی تصادفی چشم در چشمشون میشی، رو بر نمی گردونن، لبخند می زنن، یه لبخند پُر از انرژی...

بگذریم، حالا بیشتر میخوام راجع به یه مدل نگاه که خیلی معروفه، اما الان دیگه رو بورس نیست، صحبت کنم،  یعنی یه زمانی خیلی ازش صحبت می شد اما حالا و با توجه به این زندگی های صفر و یکی کمتر کسی اینجوری یکی رو نگاه میکنه و اون نگاه، نگاهِ جغدیه!

یعنی مثل جغد یکیو نگاه کنی!  قدیم ها خیلی این نگاه رو بورس بود! شماها یادتون نمیاد!!

جغد تو فرهنگ ما شومِ،  چرا این حیوون زیبا و دوست داشتنی شوم شد، بماند، اما حالا که دیگه این مدل نگاه  رو خیلی وقته فراموش کردیم، فرصتی پیش اومده تا هم این حیوون رو از شومی درآریم هم بیاییم مثل جغد بهم نگاه کنیم، به صورت پدر و مادرمون به دوستامون و خلاصه به آدمهایی که اطرافمون هستن و دوسشون داریم مثل جغد خیره شیم، آخه اینجوری هم به جغدهای بیچاره کمک کردیم که از این داغ ننگ بیخودی خلاص بشن و هم کمی از این زندگی صفرو و یکی  سرامون میاد بالا و میتونیم از وسط فضای مجازی آنتراکت بگیریم و بیاییم تو دنیای واقعی و سرکی بکشیم تو زندگی.

البته لازمه بگم که خود نگاه جغدی هم مدل های مختلفی داره، همون طور که انواع و اقسام جغد وجود داره،  خوب بعیده یکی فکر کنه همه جغدا یه جور نگاه می کنن، پس نگاه جغدی هم میتونه انواع مختلفی داشته باشه، خودتون یه سرچی تو اینترنت بکنید، انواع جغدا رو می بینید، نژادهایی که تو کشور خودمون هستن که چه بهتر.... خوب از شما که پنهون نیست این روزا جوونا زندگیشونم شده مثل جغد، یعنی صبح ها خوابیم و شبها بیدار...

خلاصه شناخت این حیوون از هر جهت واجبه، حداقل به این خاطر که زندگیامون شده مثل اونا. اما خوبه که نگاه هامونم شبیهشون بشه.

کافیه خودتون تو چشمای این حیوونا نگاه کنید اون وقت متوجه میشید که تهِ تهِ چشاشون چقدر حرف برای گفتن دارن اما هیچی نمیگن تا شما هم اونجوری با گردن یک وری نگاهشون کنید و از چشاشون حرفاشونو بخونید، این دقیقا همون چیزیه که تو زندگیه مدرن امروزی لازمه.

یکسری حرفا رو هیچ جوره نمیشه زد...

بعضی حرفا رو هیچ جمله ای، هیچ کلمه ای، هیچ صدایی نمی تونه بیان کنه...

گاهی اوقات یک نگاهِ عمیقِ جغدی لازمه .

یک نگاهِ بدون دغدغه .

گاهی نیازه از هر چی هست دل بکنی و خودت رو به یه نگاه جغدی بسپری. 

با نگاهت بگی چقدر دوسش داری، چه قدر میتونی ساعت ها نگاهش کنی بدون اینکه خسته شی..

 و گاهی اوقات یه نگاه جغدی لازمه...

سینمای سیاسی ایران از گذشته تاکنون

سینما از بدو پیدایش با سیاست پیوندی یافت که اینک گره خوردگی این دو بر کسی پوشیده نیست . سانسور، اعمال سیاست های حمایتی و استفاده ی ابزاری سیاستمداران را متأثر ساخته، و در مقابل سینما به بازگویی وقایع و نتایج اجتاعی تصمیمات سیاستمداران، افشاگری و دادن یک پیام سیاسی پرداخته است.

آبی و رابی نخستین فیلم سینمای ایران توسط آوانس اوگانیانس در سال ۱۳۰۹ ساخته شده، و به نمایش درآمد. این فیلم تقلیدی از فیلم های غربی با یک زوج کمدی بود که غلامعلی سهرابی و محمد ضرابی بازیگران این زوج بودند ، این دو باکت و شلوار آراسته و کراوات آویخته ترکیبی فرنگی از جوان ایرانی دهه ی۱۳۱۰ ارایه می دهند. اما در کل، این فیلم فرزند خلف این دوران بود و مردم رابه درآمدن از پیله های سنتی دعوت می کرد. نخستین نشریه ی سینمای ایران نیز در همین سال با نام سینما و نمایشات توسط علی وکیلی انتشار یافت.  ادامه مطلب ...